انقلاب کور ؛ انقلابیه ساده لوح


 

سیلاب خون

انقلاب ...... انقلاب
این بود فریادتان!
آزادی؛شهامت؟
این بود سر مشقتان..
خوابیده ها بودید ...وای
ای  وای بر حالتان:
گذشته ای بی معنا ؛ آینده ای نا معلوم..
این شده پایانتان..
.......................................................
زور و مسلسل  و سرب
زجر و شکنجه و کفر!
بر دارها کشیدند یارانمان را هر صبح..
به تیر ها که بستند آزاد و آزادان را
به جوخه ها سپردند این سرسپردگان را
فریادها که خشکید در پی باران تیر.....
ابر سیاه دژخیم
بر سرهامان چتر کشید
به دست آورده هامان به باد نیستی برفت
.......................................................
سیلاب آرزوها به مرداب خون رسید..

 

                     فرهاد آرین

 

نظرات 1 + ارسال نظر
خسرو گلسرخی دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 01:04 ق.ظ

استاد، من سالها مبارزه کردم! و بعدها فهمیدم که حتی اصل مبارزه هم بازیه! یه بازی کثیف. که توسط خود دیکتاتورها کنترل میشه! و همه ی ما بازیچه ایم. مبارزه فقط زمانی معنی پیدا می کنه که نفی مادی در اون باشه! چون هیچ معنویت در اصل مبارزه وجود نداره.

دوست نگارندهء این گفته:

شما سالها مبارزه کردید و من این اصل رو درست میپندارم آیا فردا فقط برای فرداست؟
دیکتاتور ها بازی ها رو بمانند رول اجرا میکنند بدین معنا که بعد از گذشت امشب طبیعتا بامداد در راه است .
من و تو :
باید گردش رو عوض کنیم چون در آن وقت دیگر هیچ دیکتاتوری باقی نمی ماند که بازی ها را رول کند برای من و شما

دوستدار ایران ایرانیان درستین..
فرهاد آرین ......فرزندی از مرز پر گهر ایران

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد